رمانتیک وار نه رمانتیک وارونه

هر آدمی قبل از ازدواج تصوارتی داره که معلوم نیست چند درصدش به حقیقت بپیونده. من و همسرم دو ساله که ازدواج کردیم و شکر خدا زندگی خوبی داریم. اما قبلا زندگیم و خیلی رمانتیک تر از این تصور می کردم. مثلا هیچ فکر نمی کردم انقدر همسرم خوابالو باشه که هنوز سرش به بالش نرسیده بخوابه یا اینکه هیچ وقت رو به هم نخوابیم و همیشه پشتمون و کنیم به هم بخوابیم. فکرمی کردم همسرم گاه و بیگاه هدایایی هر چند کوچیک برام بخره یا گاهی موهای بلندم و شونه کنه یا خیلی فکرا که شاید هر دختر دیگه ای تو سرش داشته باشه اما الان واقعا نمی تونیم رو به هم بخوابیم یا همدیگر و بغل کنیم چون نفس کم میاریم و خفه می شیم از گرما. 

 کادو مادو هم خبری نیست چون همش می ترسه من خوشم نیاد وواقعا هم ترسش به جاست. نمی دونم چرا واسه من می خواد خرید کنه سلیقش نم می کشه. نه اینکه فکر کنید ارزون می خره ها نه اما بد می خره. یه بار یه ادکلن گرفته بود که بوی پماد می داد یه بارم یه دامن گل گلی که با هیچ لباسی نمی تونم ستش کنم و وقتی می پوشم انقدر بدتیپ می شم که بیا و ببین. البته همیشه ازش تشکر می کنم و الکی می گم وایی چقدر قشنگه اما تو دلم غصه می خورم که آخه با چه رغبتی از این استفاده کنم.  

الان دیگه همون هیچی نخره خوشحالترم. خلاصه که یه وقتا آدم چی می خواد و چی میشه البته بدون این قضایا هم میشه خوشبخت بود اما رمانتیک نه.     

نظرات 5 + ارسال نظر
فرزانه یکشنبه 5 آبان 1387 ساعت 11:40 ق.ظ http://www.takupu.mihanblog.com

تبادل لینک - دوستی - پیشنهاد تبلیغاتی - همکاری - دوست داریم با اهداف بالا با هم باشیم . نظرت رو برام بگو .

عشق سرد یکشنبه 5 آبان 1387 ساعت 12:07 ب.ظ http://www.yaram.blogsky.com

سلام_اصل شاد بودن که مطمینم تو شادی داری_بیش منم بیا وداستان عاشقونه من رو بخون ببین من جی خواستم جی شد_فدات شاد باشی_منتظرتم

سلام. شادی که فراوون دارم. شکر
میام چشم

یاسمن دوشنبه 6 آبان 1387 ساعت 09:37 ق.ظ http://mehrabooni-sedaghat.blogfa.com/

میدونی عزیزم زندگی میتونه انقدر چیزای رمانتیک داشته باشه که این دو تا در مقابلش هیچن. البته که هرگز زندگی مشترک مو به مو عین اونایی که تو دوران مجردی در رویاهامون بود نمیشه اما ما میتونیم خواسته هامونو عوض کنیم. گاهی یه اس ام اس عاشقانه. درست کردن غذای مورد علاقه شوهرذت. یادوری روزای خوش نامزدی یا دوستی تون. و هزاران چیز دیگه ای که زندگی رو از یکنواختی در میاره...

کاملا باهات موافقم
هر کسی عشق و علاقش و یه جور نشون می ده.
مهم اینه که با دل خوش کنار هم زندگی کرد.

بید مجنون دوشنبه 13 آبان 1387 ساعت 09:59 ق.ظ http://zamis.blogfa.com

ممنون که این مطلب رو نوشتید خیلی برام مفید بود خصوصا که من خواهر بزرگتر از خودم ندارم واقعا خیلی خوبه که کسانی که ازدواج کردن تجربه هاشونو در اختیار بقیه بگذارند...
راستش کلی هم خندیدم خیلی خودمانی و روان می نویسید به دل می نشینه

خواهش می کنم. سوالی داشتی بیا بپرس من جای خواهرت البته اگر قبول داشته باشی.

اما راستش خودم دلم می خواست احساس ماجرا بیشتر از اینا بود. ولی نمی شه دیگه چیکارش کنم

نسیم جمعه 2 مرداد 1388 ساعت 11:44 ق.ظ http://nasim-barani.persianblog.ir

با اینکه این پست قدیمیه
ولی خیلی جالب بود
خیلی چیزایی که فکر می کنیم فقط تو رویاس
ازدواج نکردم ولی مطمئنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد