دولت مهر!!!!

چند روزی بود که به خاطر کابل برگردون تلفنمون قطع بود. خدا به خیر بگذرونه قبض موبایلمون چند میاد!!

صحبت قبض شد می گن قیمت قبوض بدون یارانه خواهد شد اما تکلیف مایی که هنوز سبد کالا نداریم و پول نفت و سر سفره هامون ندیدیم و قیمت یارانه ها رو جیرینگی تو حسابمون نمی ریزن چیه؟ چرا این دولت هر کاری با مردم می کنه هیچ کس صداش درنمیاد؟ اگه تو خیابون یکی ناخواسته به اون یکی چپ نگاه کنه می پره تو سرش و حسابش و می رسه اما وقتی اینجوری خونش و تو شیشه می کنه صداش درنمیاد. هر سال می زنیم تو سرو کلمون و می گیم اگه دین نداری لااقل آزاده باش ولی ما نه تنها رفته رفته داریم بی دین می شیم حتی آزادیمونم داریم از دست می دیم و باز خفه خون گرفتیم. می ترسم بشیم مثل اون زمون که داروغه میومد و همه هستی مردم بدبخت و ازشون می گرفت و انقدر براشون میموند (اگه میموند) که زنده بمونن. خدا خودش به خیر کنه!!

 

از دست آقای همسر حسابی عصبانی و ناراحت بودم و یک کلمه حرف نمی زدم وگرنه باید داد می زدم ولی همینجور خون خونم و می خورد تا بعد که یه خورده فکرم و جمع کردم نشستیم قشنگ سنگامون و با هم واکندیم و دوباره شدیم مثل دو تا دوست خوب. حرف زدن عجب نعمتیه خدایا متشکرم. البته گاهی با اینکه داری با همزبونت حرف می زنی باز حرفت و نمی فهمه و یه چیزای عجیب غریبی واسه خودش تعبیر می کنه که تو شاخ درمیاری ولی با این حال بازم خیلی خوبه.

 تو یه کتابی خوندم که حیوونا هم قبلا حرف می زدن تا اینکه حضرت آدم یک بار با چوب به یک گاو می زنه که چرا فرمان نمی بره. گاوه می گه تو چرا می زنی مگه وقتی تو نافرمانی کردی خدا تو رو کتک زد؟ حضرت آدم به خدا شکایت می کنه که نذار اینقدر پیش این حیوونا خار و خفیف شم و اونا اینطور به من منت بذارن. خدا کلام و از حیوونا می گیره و به هر کدومشون یک نوع صدا می ده.

 

چند روز پیش که موقع اذان صبح بیدار شدم در حالیکه سکوت  بود و سکوت یک دفعه صدای همه جک و جونورا با هم دراومد تا یکی دو دقیقه و بعد دوباره سکوت شد. موقع اذان حتی حیوونا هم عبادت خدا رو می کنن. درعجبم از بعضی آدما که چطور این چیزا رو می بینن و باز دریغ از دو رکعت نماز!!!! یاد اون شعر سعدی افتادم: 

دوش مرغی به صبح می نالید              عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش 

جریان مردیه که دم صبح صدای مرغی رو می شنوه که داره مدح و صنای خدا رو می گه در حالیکه خودش تو رختخوابشه . . .  

  

نظرات 4 + ارسال نظر
خانوم زیگزاگ یکشنبه 26 آبان 1387 ساعت 11:58 ب.ظ

دولت مهر! هه!!

تمیم دوشنبه 27 آبان 1387 ساعت 07:17 ق.ظ

سلام...
همیشه بوده و خواهد بود. مشاجره های خانوادگی را می‌گویم. شاید هم نمک زندگی همین باشد.
من هم همانند شما به گفتگو خیلی زیاد ارزش قائلم. گفتگو همیشه دستامونو می‌گیره و می‌بره به سوی سرزمین تفاهم. همانجا که گاهی بنا به دلایلی باهاش غریب می‌شیم.
خدا تو قرآن میگه: «خداوند قرآن را آموخت. انسان را خلق کرد و به او بیان آموخت».
اولین مطلبی که بعد از خلقت انسان به آن اشاره می‌کنه، "بیان" هست. پس باید دارای جایگاه خیلی بلندی باشه.

سلام.
شایدم واسه همینه روزه سکوت در اسلام مکروه یا حرامه

حرف زدن چیز خوبیه

بید مجنون دوشنبه 27 آبان 1387 ساعت 11:58 ق.ظ http://zamis.blogfa.com

حالا چرا عصبانی؟ دوستی . صلح . صفا . صمیمیت!

خیلی خوبه که آخرش حرفت رو فهمید ُ خدا رو شکر که انتخابت درست بوده

یه وقتا پیش میاد دیگه نمی شه کاریش کرد. انقدر عصبانیه که دلش می خواد طرف و کتک بزنه ؛)

اسدی دوشنبه 21 تیر 1389 ساعت 01:32 ق.ظ http://www.dayyerkhabar.blogfa.com

آفرین بر تو فرزند فردای ایران زمین!
درود بر ایمان نابت و پدران و مادرانی که تو را همنشین هنر و هنرمندی پرورش داده اند. بدین امید که به کمک خداوند در مسیر کمال و کوشش از نفس نیفتید و در جوار هنر به دانش و آگاهی خود بیفزایید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد