ماشین خانه نشین

دو سه ماه پیش یک ماشین خریدیم که از خریدش خوشحال بودم. 5/4 من دادم و قرار هم بود به همان قیمت بخریم اما اتومبیلی که همسرم انتخاب کرد ما را یک میلیون زیر قرض برد که این کمی ناراحتم کرد. گفتم مهم نیست خودش می دهد. من همین در توانم بود که دادم. اما نشد و همچنان خرج این ماشین با من است چون با پرداخت اقساط و خرج خانه چیزی برای همسر جان نمی ماند. خب من هم شکایتی ندارم. ولی انتظار داشتم که دیگر از دست مترو و اتوبوس برای رفتن به مهمانیها راحت شوم که نشد. همسرم رانندگی می داند اما خودش را می ترساند و من طی این مدت دو بار بیشتر سوار این ماشین نشده ام و هنوز مهمانیها را با مترو و اتوبوس می روم و ماشین مثل روز اول جلوی در پارک است.  دیگر از داشتن ماشین هیچ احساسی ندارم. مثل آن کودکی شده ام که عاشق یک عروسک می شود و مادرش آن را برایش می خرد اما می گذارد بالای کمد تا او دست نزند. قبلا لااقل آرزوی داشتنش برایش شیرین بود اما اکنون عذاب آور است که دارد و نمی تواند استفاده کند.

 

می دانم اینطور نمی ماند اما به کلی آن شادی روز اول را از دست دادم. چه می دانم. این نیز بگذرد.

نظرات 2 + ارسال نظر
مسناو چهارشنبه 29 آبان 1387 ساعت 04:16 ب.ظ http://www.masnav-a.blogfa.com

سلام دوست عزیز
وبلاگ خوبی داری یه سری هم به ما بزن
منتظر نظر شما هستم
بای

آناهیتا پنج‌شنبه 30 آبان 1387 ساعت 11:22 ق.ظ http://man-o-nagoftehayam.persianblog.ir

عجب!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد