یلدای سه نفره

یه خورده ریزش مو پیدا کردم رفتم از داروخونه یه شامپو و یه کرم که نمی شه گفت شبیه کرمه با یه لوسیون و یه بسته قرص ویتامین و زینگ و از این جور چیزا گرفتم. حالا وقتی می رم حموم باید یک ساعت تو حموم بمونم که یه ربع این و رو سرم ماساژ بدم بیست دقیقه اونو. حموم ما هم سرد می ترسم تا آخر زمستون جونم و پای موهام بدم. خدایا رحم اِلهَ . 

شب یلدا رفتیم همه چیز خریدیم که بریم خونه مادر همسر جان. اونم که نشد چون وقتی از سر کار برگشتیم دیدیم خودشون رفتن مهمونی در نتیجه برگشتیم خونه و دوتایی بودیم تا اینکه برادر همسرمان زنگ زد و گفت که تنهاست. ما هم گفتیم بیاد خونه ما. یک یلدای سه نفره رو گذروندیم. برعکس پارسال که خونه مادر من جمع بودیم و خیلی هم خوش گذشت. اصولا تو این شبا نباید تنها بود. امسال هم بد نبود اما اینجور خلوت فایده نداره. فال حافظ هم نگرفتیم. بذار الان بگیرم ببینم چی میاد بعد جوابش و می نویسم.  

جوابش: مثل تو فیلما یوسف گمگشته باز آید به کنعان... 

جالب بود. تا حالا این شعر برام نیومده بود.

جمکران

فردا با خواهرام و عمه کوچیکم و البته خانواده هاشون می ریم قم و جمکران. این گروه ما معمولا هر جا می ریم ثابته. خیلی هم خوش می گذره اما دفعه اوله که رفتنمون زیارتیه.   

حبوبات آش و اینجا می پزیم و اونجا سر هم می کنیم. فکر کنم تو هوای سرد هیچی مثل آش رشته دلچسب نباشه. 

جای همتون و خالی می کنم و بهترین آرزوها رو هم براتون دارم. 

 

از اول زیحجه روزه بودم که امیدوارم خدا قبول کنه. هم از من و هم از اونایی که این نه روز و روزه گرفتن. 

دیشب تلویزیون رفتن حاجیها به صحرای عرفات و نشون می داد منم دلم می خواد  اما می گن الان ثبت نام کنی ده بیست سال دیگه نوبتت می شه!!!  بیست سال فکر کن!!! تا اون موقع کی مرده کی زندست؟  

 

پ.ن ما برگشتیم. جایتان خالی خییییلی خوش گذشت. ساعت ۳۰/۱۰ شب رسیدیم خونه. صبح هم با زور و بلا اومدم سر کار. دارم از خواب و خستگی غش می کنم. تازه دیشب جومونگ و هم ندیدیم :(